سبد سفارش شما خالی است!

اهالی روستای «کینگز ابوت»، همه از مرگ خانم «فراس» حرف می‌زدند. او یکی از بیماران دکتر «جیمز شپرد» بود. بسیاری از اهالی معتقد بودند که خانم فراس به خاطر به قتل رساندن همسرش، دچار عذاب وجدان شده و خودکشی کرده است. قرار بود خانم فراس بعد از گذشت مدتی از مرگ همسرش، با جوانی به نام «راجر آکروید»، ازدواج کند. یک شب راجر و دکتر شپرد، بعد از خوردن شام، در خلوت گفت‌وگو کردند. راجر به او گفت خانم فراس به خاطر به هم خوردن نامزدیش با او خودکشی کرده است. بعد از آن شپرد از راجر جدا می‌شود و به خانه بازمی‌گردد، ولی حدود یک ساعت بعد به او خبر می‌دهند که آکروید با ضربة چاقو به قتل رسیده است. در این میان پوآرو به میدان می‌آید تا راز قتل را بیابد.