گلهایی که در جهنم میرویند
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، رمانی فارسی است که با زبانی ساده و روان و بیان جزئیات لازم نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیتها و توصیف عمیقترین احساسات و افکار آنها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنهها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه میسازد. در داستان میخوانیم: «مرد جوان تکانی خورد، صورت خود را بهطرف راننده پیرش برگرداند. راننده پیر از دیدن چهره درهم مرد تکان خورد، آن چهره چقدر درهم بود، موهای قهوهای خوشحالتش چه زمان اینقدر کدر و آشفته شده بود؟! چشمانش چرا اینقدر سرخ و تبدار بودند، نگاهش برخلاف همیشه متزلزل و سست بود، قیافهاش با قیافه مرد مقتدری که هر روز صبح با لباسهای اتوکشیده شده از پلههای عمارت سفیدرنگ بیرون میآمد فرق داشت».