آخرین گرگ
داستانهای مجارستانی - قرن 20م.
کتاب «آخرین گرگ»، شامل سه داستان است، یک داستان که عنوان مشترک با عنوان کتاب دارد و از نوشتههای اخیر «کراسنا هورکای» است و دو داستان کوتاه دیگر که سالها قبل از داستان اصلی نوشته شدهاند. نقطه اشتراک این داستانها، استفاده از موضوع شکار حیوانات وحشی به عنوان تم اصلی است. داستان اول در مورد یک وضعیت نمادین است. جنگلی رهاشده در مجارستان را تعریف میکند که شکارچیان غیرمجاز زیادی در آن به شکار میپردازند. «هرمان» یکی از این شکارچیان نابغه است که دو سال پس از به دام انداختن حیوانات، دچار یک کابوس میشود. در کابوس، او خود را کنار گودالی میبیند که از لاشه حیوانات پرشده و صداهایی ناهنجار، ترسناک و تهوعآور از آنجا به گوش میرسد. از آن به بعد، او نمیتواند به شغل خود ادامه دهد؛ چراکه میفهمد تمام این مدت، زندگی خود را در عمق جهل و نادانی گذرانده است. او برای جبران چیزی که به نظرش خطا بوده است، حیوانات را رها میکند و به سراغ شکار انسانها میرود. کاری که برایش چیزی جز شکار توسط قانون به ارمغان نمیآورد. تفکر واحد دو داستان قبل که تعامل بین انسان و طبیعت را بازگو میکنند، در «آخرین گرگ» که آخرین داستان است نیز تکرار میشود. شخصیت اصلی «آخرین گرگ» یک استاد فلسفه است که در پی بدبیاریهای زندگیاش، از شغل خود استعفا کرده و در گوشهای از شهر برلین روزگار میگذراند... .