سیارهی شکلاتی
داستانهای تخیلی
دختر کوچولوی داستان ما هیچ غذایی نمیخورد. او فقط دلش میخواست شکلات و شیرینی بخورد. این دختر به سبزیجات، میوهها و دیگر غذاهای خوشمزه علاقهای نداشت. یک روز، یک دخترک خیلی لاغر با سر خیلی بزرگ در اتاقش ظاهر شد و او را با خود به سیارة شکلاتی برد که محل زندگیاش بود. در آنجا هر دو کلی شکلات خوردند. بعد از گذشت ساعتی، دختر کوچولو تشنهاش شد و از دوستش درخواست آب کرد. اما دختر فضایی به او گفت ما در اینجا به جز شکلات هیچ خوراکی دیگری نداریم. دختر کوچولو به یاد کارهایش افتاد و از این که به غذاهای دیگر علاقهای نداشت، پشیمان شد و با دخترک فضایی به خانهاش برگشت. او تصمیم گرفت از آن به بعد تمام خوراکیهای مفید را بخورد. این داستان تخیلی برای کودکان گروه سنی «ب» تهیه شده است.