گیسو طلا
افسانههای عامه
کتاب مصوّر حاضر دربردارندة داستانی تخیّلی برای کودکان است. در این داستان آمده: در دهکدهای کوچک، نزدیک یک جنگل سرسبز، دخترکی زیبا و مهربان به نام «گیسوطلا»، با مادر مریض خود زندگی میکرد. گیسو طلا هر روز به جنگل میرفت تا از چشمه آب بیاورد. حیوانات و پرندگان گیسوطلا را دوست داشتند و او را همراهی میکردند. تا اینکه یک روز، گنجشکی را دید که دانهای برای بچّههایش پیدا نکرده بود. گیسوطلا به گنجشک قول داد که هر روز برایش دانه بیاورد و همیشه به قولش وفادار ماند.