کوری
داستانهای پرتغالی - قرن 20م.
کوری در مدت کمی گریبانگیر تمامی اقشار جامعه میشود. این کوری یک مرض نامتعارف است. کورهای این رمان به جای آن که در تاریکی مطلق غرق شوند، در یک سفیدی بیپایان و بسیار نورانی غرق شدهاند و به جای آن که سیاهی باعث کوری آنها شود، نور شدید مانع از قدرت دید آنهاست. به زعم مترجم: بیشک چنین مرضی، نوعی تمثیل است و اشارة انتقادآمیزی به آدمهایی دارد که با وجود روشنایی و نور کافی راه خود را گم میکنند. نویسنده برای این که سردرگمی و بیهویتی انسانها را در این رمان نشان دهد، از نثری دشوار استفاده کرده است. توجهی به علایم نگارشی و پاراگرافبندی نمیکند و این شاید به این دلیل باشد که میخواهد دنیای پیچیدة کورها را کورتر نشان دهد. نویسنده در رمان از مسائل اجتماعی زیادی انتقاد میکند؛ بیتحرکی و خمودگی آدمها، اطاعتهای کورکورانه، رکود در برابر فشارهای اجتماعی و سیاسی، سکوت در برابر زورگویی افراد سرکش و... شخصیتهای داستان نام ندارند و داستان در زمان و مکان معینی روایت نمیشود و این نیز نشان از بیهویتی آدمها دارد. کتاب، اثر «ژوزه ساراماگو» ـ نویسندة معاصر پرتغالی ـ است که در سال 1998 جایزة نوبل را به خود اختصاص داد. کتاب از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شده است.