آوازهای سرزمین من
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارنده داستانی تخیلی برای نوجوانان است. در این داستان آمده: «نمیخواست به مادرش بگوید. اگر هم میخواست بگوید، چطور باید میگفت؟ از چه باید میگفت؟ از خوابی که دیده بود، از ماکت دوتار کوچک دستساز پدر، از پیغام مسافر غریبه، از اینکه شاید پدرش زنده باشد، که کسی او را دیده، که همه گرهها به دست باغشی باز میشود، که از باغشی کسی خبر ندارد ... .»