جنون ساحل
داستانهای فارسی - قرن 14
«ساحل» گیج و سردرگم دنبال راه حلی میگشت تا«صدرا» را از زندگیاش حذف کند. او شش ماه قبل بیهیچ علاقهای با«صدرا» نامزده کردهبود، و با آن که متانت و شایستگی«صدرا» زبانزدِ همهی فامیل بود؛ اما از نظر«ساحل» خصوصیات مرد ایدهآلش را نداشت. مدتی به همین منوال گذشت و سرانجام«ساحل» با یک تصمیم احساسی جواب منفی خودش را به«صدرا» اعلام کرد، بیآن که بداند چه تأثیر سویی در روحیهی این جوان عاشق میگذارد. از طرف دیگر نسبت دور فامیلی آنها مشکلاتی را برای خانواده«ساحل» بهوجود آورد، بهطوری که این ماجرا با بازگشت برادرزادهی هووی مادرش از خارج همزمان شد. دیدار نابهنگام«ساحل» و «عارف» و توجه کنجکاوانه آنها به یکدیگر از چشم اطرافیان پنهان نماند، تا جایی که این مسأله زندگی پرفراز و نشیبی را برای«ساحل» رقم میزند.