آخرین بازمانده
"سام" پسر اربابزادهای است که برخلاف رسم و رسومات و سنت دیرینهی خانواده به دو دختر رعیتزادهای دل میبندد که زیبایی آنها خیرهکننده است. ضمن علاقمند شدن او به دختران، میل اربابزادگی و خواهش نفس و اشتیاق به دست آوردن هرآنچه خواستارش است، به او غلبه میکند و به دنبال راهی است تا هرچند کوتاه خواستهی خود را برآورده سازد. دو دختر رعیتزاده که خواهر هستند قربانی خواستهی اربابزاده میشوند. خواهر اول با سادگی رعیتزادگیاش و خوشحال از این که چنین موقعیت خوبی به دست آورده، خود را در اختیار اربابزاده قرار میدهد، ولی پس از مدتی که اربابزاده از او سیر میشود، به کناری گذاشته میشود. اما خواهر دوم با عزتنفس خویش اربابزاده را تا حدودی پایبند مقیدات خود کرده و او را وادار به ازدواج مینماید. ثبات ریشهدار بودن اعتقادات او باعث ایجاد دگرگونی دایمی در رفتار او میشود.