افسانهی درخت زندگی
داستانهای آموزنده / افسانههای عامه / شعر فارسی
روزی حاکم فرزانهای در یک مجلس به پادشاه گفت: «در هندوستان تکدرختی است که هرکس از میوة آن بخورد پیر نمیشود و عمر جاودانه پیدا میکند». پادشاه بلافاصله پیک مخصوص خود را به هندوستان فرستاد تا میوه را برایش بیاورد. پیک پادشاه ماهها در هندوستان گشت و سراغ درخت را گرفت، تا این که یک مرتاض هندی آدرس حکیمی را به او داد. پیک پادشاه، تمام ماجرا را برای حکیم تعریف کرد. حکیم خندید و گفت: «منظور حکیم فرزانه از آن درخت. درخت علم بوده است، چرا که عالم همیشه زنده است و نام او را حتی هزاران سال بعد از مرگش به زبان میآورند و یادش را زنده نگه میدارند. این داستان آموزنده از مجموعه قصههای مثنوی، برای کودکان دو گروه سنی «ب» و «ج» تهیه شده است.