دخترکی که دوست داشت بزرگ شود
داستانهای کودکان و نوجوانان / کودکان - راه و رسم زندگی - داستان / داستانهای اجتماعی
کتاب مصور حاضر، داستانی اجتماعی است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (الف) و (ب) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «در یک مزرعه بزرگ در آن روزها آدمها در مزرعه مشغول کار بودند و شبها خسته از کار به خانه برمیگشتند. دختری کوچک زندگی میکرد و هر روز رو به مادر میکرد و میگفت: مادر، من میخواهم از امروز همراه شما به مزرعه بیایم و کار کنم. مادر دختر کوچولو جواب میداد: نه، تو فعلاً کوچک هستی و نمیتوانی همراه ما به مزرعه بیایی. تو فعلاً کارهای خانه را یاد بگیر و انجام بده تا وقتی کمی بزرگتر شدی، آنوقت بتوانی همراه ما به مزرعه بیایی و به ما در کارها کمک بکنی».