دختر فرعون
داستانهای انگلیسی - قرن 20م.
"ستارهی صبح" دختر فرعون بزرگ، دارای روح نگهبانی است که بر وی ظاهر شده و از او در مقابل خطرها محافظت میکند. او که از کودکی عاشق "رامس"، همبازی خود، و فرماندهی کنونی سپاه فرعون است، به دسیسهای گرفتار آمده و عمویش، آبی، با به قتل رساندن فرعون، سعی دارد با وی ازدواج کند. روح نگاهبان ستاره، که کاملا شبیه خود اوست، بر آبی ظاهر شده و تظاهر میکند که حاضر به ازدواج با او است. از آن سو ستارهی صبح همراه با دایهاش، به دنبال رامس، که برای ماموریتی به حبشه اعزام شده، روان میشود تا از وی تقاضای یاری نماید. در مدت زمانی که دختر فرعون با سختی راه میپیماید، روح نگاهبان به گرفتن انتقام از آبی پرداخته و او را به سرحد جنون میرساند. رامس به محض مطلع شدن از جریانهای پیش آمده در مصر، همراه سپاهیان خویش با ستارهی صبح همقدم شده و راه مصر را در پیش میگیرد. سپاه رامس و سپاه فرعون با یکدیگر به مقابله میپردازند و فرعون به سختی شکست خورده و در همان موقع درمییابد که در تمام این مدت با روح نگاهبان ستارهی صبح زندگی میکرده و نه با خود وی. آبی و همدستانش در معبد الههی مصر زندانی میشوند و پس از گذشت یک شب، دستهجمعی خودکشی میکنند. روح نگاهبان به بدن ستارهی صبح بازمیگردد و پس از مدتی دختر فرعون، که اکنون حکومت را به دست گرفته، با رامس ازدواج میکند و پس از آن رامس عنوان فرعون مییابد.