ماجراهای آقای سوت صورتی
داستانهای کوتاه / داستانهای تربیتی
آقای "سوت صورتی"، مردی است نیمه شیطانک و نیمه انسان که هرگاه اراده کند میتواند نامرئی شود. او روزی در روزنامه میخواند که مرد فقیری که پس از مدتها پولهایش را پسانداز کرده و برای همسرش قوری قشنگی خریده بود، ناگهان در راه با پسری اسکیتسوار برخورد کرده و قوری گرانقیمتش میشکند. خبر دیگر این بود که دختر کوچولویی که برای خرید هدیهای برای دوستش به بیرون رفته بود، با یک ماشین تصادف میکند. آقای سوت صورتی با مشاهدۀ این خبرها در روزنامه، تصمیم میگیرد به خانۀ افراد درمانده رفته و به خاطر مهربان بودن این افراد، به آنها پاداش دهد. از جمله این که روزی به منزل خانم "اسپینک" میرود که دارای چهار فرزند است. فرزندان خانم اسپینک فردای آن روز به جشن مدرسه دعوت شدهاند، اما از آنجا که لباسهای خوبی برای جشن ندارند خانم اسپینک تصمیم میگیرد که لباسهایی را که تن بچههاست بشوید. اما هربار که لباسها را شسته و روی بند میاندازد به دلیلی لباسها کثیف شده و خانم اسپیک مجبور میشود دوباره آنها را بشوید. آقای سوت صورتی با مشاهدۀ این واقعه به فروشگاهی رفته و با خرید چهاردست لباس برای بچهها آنها را خشنود میسازد. مجموعۀ حاضر حاوی داستانهایی دربارۀ آقای سوت صورتی تحت پارهای از این عناوین است: مرد کوچک اسرارآمیز؛ آقای سوت صورتی همهچیز را ردیف میکند؛ دختری با عروسک شکسته؛ یک بعد از ظهر فوقالعاده؛ خانم مهربان غافلگیر میشود؛ خرگوشهای فراموششده؛ جیمی در مزرعه؛ پسرک بدجنس؛ و درسی برای ویلفرد.