افسانهی پهلوان ژوان
افسانههای عامه
ژوان، جوان قدرتمند شجاع شهر پاوه بود که در کشتی گرفتن کسی حریفش نمیشد. روزی پدر او را نصیحت کرد که به دنبال کار و حرفهای برود. او بار سفر را بست و در بندر با یک کشتی سفر خود را آغاز کرد. او در کشتی با زورگویی، مقداری نان به دست آورد و ناخدا را مطیع خود کرد، اما ناخدا با نقشهای او را به خاطر شجاعتش به دریا فرستاد و ژوان به ستونی رسید و کشتی را دید که در حال دور شدن است، ژوان متوجه شد که فریب خورده است، به همین دلیل تا کنار ساحل شنا کرد و با کاروانی که از کنار ساحل میگذشت همراه شد و اتفاقات عجیبی برای او پیش آمد که در این داستان میخوانید. کتاب مصور حاضر برگرفته از گلستان سعدی است و برای گروه سنی «ب» و «ج» به نگارش درآمده است.