تباهی و خیزش
داستانهای نوجوانان آمریکایی - قرن 21م.
کِرمی عظیم به نام «هیولا ایزومرود» دالانهای زیر «راوکا» را ساخته است. او با اشتهایی بیمارگونه، خاک و سنگریزهها را بلعید و زمین را حفر کرد و در جستوجوی چیزی برآمد که ولعش را فرو بنشاند. او دخترکی را محبوس در سلول خود که درسته بلعیده بودش، نگه داشته بود. مردم شکم او را «کلیسای جامع سپید» مینامیدند و دخترک تنها قدیس آن کلیسا بود. روی سطح زمین شاهی تازه با سپاه سایه ی خود حکمرانی میکرد و خواسته بود تا خورشید خوانش که همان دخترک است، بازگردد؛ اما... .