من و مادرم
"شنگ چنگ" پس از مرگ پدر به همراه دیگر اعضای خانواده و نیز مادربزرگش زندگی میکرد. به اصرار مادربزرگ به مدرسه میرفت و با سنتهای چینی آشنا میشد.وی در کتاب حاضر به بیان نحوهی زندگی خود و خانوادهاش و به طور کلی بیان خاطراتش از کودکی تا حال میپردازد.او در خاطراتش از انواع جشنهای چینی از جمله جشن نیمهی ماه پاییز، جشن غلات و جشن فانوس سخن میگوید. در حین رشد شنگچنگ، تحولاتی در اجتماع چنین رخ میدهد؛ در دوم سپتامبر 1905، شیوهی سنتی ـ تدریس تعطیل شده و مدارس عمومی به شیوهای جدید و تقریبا اروپایی اداره میشوند. در آن سال نوگراییها، تمدن غربی و برخی اصلاحات انجام شده در ژاپن به چین وارد میشود. عدهی زیادی برای تحصیل به ژاپن میروند و در بازگشت انجمنهای مختلفی از جمله انجمن مطالعات میهنپرستانه را تشکیل میدهند. از اکتبر 1905 انقلابی در چین آغاز میشود و در اکتبر 1911 به ثمر مینشیند. در سال 1913 انقلاب دوم چین رخ میدهد و یوآنشه کایی، به ریاست جمهوری انتخاب میشود. او که دیکتاتوری بزرگ است در سال 1916 میمیرد. چنگ در سال 1919 برای یادگیری بیشتر علوم از چین خارج شده و به انگلستان میرود.