روزگاران: کتاب از سفر برگشتگان
حتی یادم نمیآمد که زخمی شده باشم. گفتم، بابایی؟ محمد رحیمی؟ باقری؟ اصغری؟... ساکت بود. چیزی نمیگفت. گفتم: بچهها چی شدند؟ گفت: خودت رو هم از لای کشتهها کشیدیم بیرون. پنجروزی توی این دنیا نبودی. کتابچة حاضر از مجموعة «روزگاران» نقل خاطرات مردانی است که در طول جنگ تحمیلی تا مرز مرگ رفتند. خاطرات آنها که از سفر مرگ بازگشتهاند و در گنگی و خاموشی امروز، خیره به آنچه گذشته است، مینگرند و گاه از آنچه برایشان رفته است هیچ به یاد ندارند، جز صدای خونی که آرام بر زمین خشک میریخت.