یک روز برفی
داستانهای حیوانات
آن روز برف زیادی باریدهبود. خرسی با اجازهی مادرش، لباسهای گرمش را پوشید و به همراه پدر شروع به پاروکردن برفها نمود. سپس خرسی و پدرش یک آدم برفی بزرگ درست کردند. وقتی خرسی چشمها و بینی آدم برفی را گذاشت، آدم برفی میخندید. این داستان با هدف آموزش نحوهی سرگرمشدن در روزهای برفی به کودکان گروه سنی«ب»، در کتابچهای جیبی و با طراحی متفاوت به چاپ رسیدهاست.