طوقه طلا
داستانهای حیوانات
کتاب مصور حاضر داستانی از حیوانات است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ب) و (ج) نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: «کبوترها هر روز صبح و با صدای زیبای اذان بیدار میشدند. یکییکی از اینطرف و آنطرف کنار حوض فیروزهای وسط صحن میآمدند و پر و بالی به آب میزدند. بعضیها به عکس خودشان که در میان آب موج میخورد، نگاهی میانداختند و کمی بعد آماده خوردن صبحانه میشدند. «طوقه طلا» با دوستانش نزدیک گنبد طلایی حرم به گندمهای تازه روی پشتبام نوک میزدند و از خدای مهربان تشکر میکردند».