ستاره‌ی بی‌فروغ

ستاره‌ی بی‌فروغ

داستان‌های فارسی - قرن 14

ستاره با لباس وصله‌ شده و کفش پاره به طرف گورستان دنبال تابوت مادر می‌رفت. چند مامور شهرداری تابوت مادر، تنها حامی ستاره را حمل می‌کردند. ستاره ثمرة گناه ناخواسته بود که هیچ‌گاه سایة پدر را ندید و با فقر و نداری، کنار مادر که شش سال به سرطان مبتلا بود، زندگی کرد و در غروب سرد زمستان مادر در بستر خاک آرمید و ستاره به سمت خانه به راه افتاد و وسایل خانه را که صاحبخانه بیرون ریخته بود، دید. او شالی را که مادرش برایش بافته بود، به دور خود پیچید و بی‌هدف به راه خود ادامه داد. او در راه با سهراب احتشامی تصادف کرد. سهراب او را به بیمارستان رساند و سپس او را به عنوان دخترخوانده به خانة بزرگ و اعیانی خود برد. سهراب با حیدربابا، مستخدم زندگی می‌کرد. با صحبت‌های سهراب، رنج و درد ستاره کم‌کم التیام یافت. اما رفتار ستاره، سهراب را به یاد عشق بی‌سرانجام خود با فروغ می‌انداخت.

قیمت چاپ: 4,500 تومان
نویسنده:

فاطمه اقبالی

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa3.62

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

1

تعداد صفحات:

200

قطع کتاب:

رقعی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9786009020652

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف