ما اسبها را خسته کردیم
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
این کتاب مشتمل بر مجموعه داستانهای کوتاهی با عنوانهای «اسمش را میگذارم آنی»، «انکار»، «نقطههای سیاه»، «خیلیها بیرون ماندند» و... است. در داستان «ما اسبها را خسته کردیم»، «سوزان» و خانوادهاش پس از شرکت در عروسی پسر دایی سوزان، «حمید» به هتل باز میگردند تا چند روزی را در شهر تفریح کنند و بعد به خانهشان باز گردند. اما در روزهایی که میگذرد مادر سوزان دچار بیماری میشود و سوزان مادرش را از دست میدهد و...