گل جهمنی
داستانهای ترکی استانبولی - قرن 21م.
«آلپر جانی گز» در رمان «گل جهنمی» از زبان کودکی که مانند کودکان دیگر بزرگ نمیشود و رشد نمیکند نوری بر پیکره زندگی رازآلود میتاباند تا در میان سایهها به جستوجوی معنای زندگی برآید. راوی داستان، در پی سرنخهایی از زندگی پیرامون خود، رازهایی از خاکستر و ویرانههای زندگی کشف میکند که در پس ملغمهای از عشق و نفرت و مرگ مدفون شدهاند. در بخشهایی از کتاب «گل جهنمی» میخوانید: «همانطور که میدانید، انسانها متولد میشوند، میمیرند و سپس بزرگ میشوند. در دنیای کسالتبارم که ماهها همیشه نوامبر و روزها همیشه پنجشنبه بود و ساعتش همیشه سه بعدازظهر را نشان میداد، زیر میز ناهارخوری کتاب مصوری با موضوع ظرافتهای خودکشی سامورایی را ورق میزدم. مادر عزیزم مثل همیشه رخت میشست و اگر بخواهیم به صداهای بیرون توجه کنیم، گربههای محله پرنده شکارشدهای را میدریدند. در کل میشود گفت روز نحسی بود. در همان لحظه...».