سبد سفارش شما خالی است!

قهرمان اصلی این رمان پیرمردی است به نام "سرگونیا "که در ناحیه آلتای قرقیزستان زندگی می‌کرده است .او در روستایی اقامت داشت که پیران و جوانان به وجود او عادت کرده بودند" .سرگونیا "در واقع "یک صحنه زنده از تاریخ منطقه است که یک چند با ارتش سفید کولنچاک جنگیده است ."در این رمان زندگی گذشته سرگونیا روایت می‌شود، یعنی آن هنگام که نوجوانی بیش نبود و زبر و زرنگ به هر سوی تایگا می‌رفت و از این گروهان به آن گروهان بسته‌هایی را می‌برد و می‌رساند یا برای شناسایی مامور می‌شد و به راه می‌افتاد .او بعد از جنگ ایام را در شکار سپری کرد و به تدریج روزگار میان سالی و پیری را تجربه نمود و همچنان هر از گاهی به شکار می‌رفت .او در همین ایام پیری که یک بار به شکار رفته بود، دیگر نتوانست با طبیعت خشن (سرما، برف و یخ) نبرد کند ....