شیراز، آفتاب میآید
کتاب مصوّر حاضر، داستانی اجتماعی است که به زبان ساده و روان و برای گروه سنّی کودک و نوجوان تدوین شده است. هدف از نگارش این داستان، نمایش نحوة استقبال پورشور مردم از رهبر کشورمان است. در این داستان میخوانیم: «احمد» از خواب بیدار شده و به مدرسه میرود و از تزیینهای خیابانهای شهر متوجه میشود که «امام خامنهای» میخواهند به شهر «شیراز» بیایند. احمد به یاد پدرش میافتد که جانباز هشتسال دفاع مقدّس بوده و به شهادت رسیده است. مادر احمد به خاطر شادی دیدار رهبر فرزانة انقلاب، یادگاریهای پدرش را که یک چفیه و پلاک است به او میدهد. احمد نیز در روز ورود امام خامنهای به همراه مادرش و با عکس و چفیه پدرش به استقبال ایشان میرود.