ننه ماهی
افسانههای عامه
امروز در میدان شهر، جشن بزرگی برپا است و همه دخترها باید آنجا جمع شوند تا پسر پادشاه آن ها را ببیند. گیس گلابتون هم دلش میخواهد به میدان شهر برود، اما او باید توی انباری خانهشان بماند تا یک کوه عدس و لوبیا را از هم سوا کند و یک ماهی خیلی بزرگ را برای شام بپزد. گیس گلابتون تا آخر شب هم نمیتواند تنهایی همه این کارها را بکند و خودش را به جشن برساند.