سر پیچی از پیچهای هزار چم
در این مجموعه سیزده داستان کوتاه از "محمد بکایی" گرد آمده که عنوان یکی از آنها "سرپیچی از پیچهای هزار چم" است. راوی در قالب نامه، از گذشته خود که در جبهه بوده و اینک مسئولیت کارخانهای را بر عهده دارد، با دوستش سخن میگوید و این که همواره مردی نابینا و نوازنده را در یکی از میدانهای شهر تهران میدیده اما هنگام رانندگی در جاده کوهستانی با همان مرد رو به رو میشود و او را در همان هیات پیشین میبیند و....