ایراندخت
داستانهای فارسی - قرن 14
«ایراندخت» دختر یکی از سپاهیان دربار ساسانی بود که پدر خود را در خردسالی از دست داده و با مادر و دایی نیمهعاقل خود زندگی میکرد. در جوانی ایراندخت عاشق «روزبه» پسر «بدخشان» بزرگ شد، اما به زودی خبر مرتد شدن روزبه و احتمال به سیاهچال انداختهشدش در شهر پیچید. روزبه از آیین زرتشتی بیرون آمد و به آیین مزدکی، سپس مسیحی درآمده بود. روزبه از شهر فرار کرد و در مدتی که روزبه مراحل تکامل دین خود از زرتشتی به مزدکی و مسیحی و سپس مسلمانی را طی میکرد، ایراندخت نیز نزد بدخشان خواندن و نوشتن میآموخت و قصد داشت وقایع دوران خود را بنویسد تا آیندگان بفهمند که بر آنها چه گذشته است. شایان ذکر است این رمان تاریخی نیست و بر اساس تخیل، داستانپردازی شده است.