پدربزرگ
داستان بلند این کتاب که برای نوجوانان و جوانان به فارسی ترجمه شده درباره پسربچهای است به نام "سیمون "که به پدربزرگش شدیدا علاقهمند و وابسته است . آنها هر دو اوقات بسیاری را کنار هم، داخل آلونک انتهای حیاط با ابزار نجاری و آهنگری سرگرم میشدند و گاه وسایل مفیدی را میساختند یا برخی اشیا را تعمیر میکردند و دائم با هم صحبت میکردند .اما یک روز پدر و مادر سیمون به او و پدربزرگ اعلام میکنند که همه مجبورند به یک آپارتمان نقل مکان کنند .این امر نگرانیهای شدیدی برای نوه و پدربزرگ به وجود میآورد، زیرا دیگر آزادی عمل در چنان محیطی برای آن دو فراهم نمیآید ....