شاباجی
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
این کتاب مشتمل بر پنج داستان کوتاه با عنوانهای «شاباجی خانم»، «خالو عباس»، «آمنه»، «خانه سالمندان»، و «سادات خانم» است. در داستان «شاباجی خانم» میخوانید: «شاباجی خانم چاق شده بود. زایمانهای زیاد، دو پسر و سه دختر از ریخت و قیافه انداخته بودش. هفده ساله بود که زن حاج اسدالله شد. دختر زیبا و یکی یکدانه میرزا سیفالله که همه توی مشهد میشناختند. پدرش توی تیمچه، پایین صحن، مغازه فرش و زعفران داشت که وبا آمد. حاجی سیفالله او و مادرش را به همراه دایهاش املیلا به روستایی دور از مشهد فرستاد. رابط آنها حاج اسدالله مشتری پدرش بود که بین آن روستا و مشهد رفتوآمد میکرد. پدرش از وبا جان سالم بدر نبرد و...».