تاران و قصر قدیمی
در یکی دیگر از مجموعه داستانهای "افسانههای پریداین"، "ایلونوی"، پرنس جوان، دوست دارد همانطور که هست بماند، اما دالبن میاندیشد زن بودن رموزی دارد که حتی یک افسونگر پیر نیز از درک آن عاجز است. ملکهی جادوگر برای به دست آوردن قدرت افسونی که پرنسس به ارث برده او را میرباید. همراهان در راه مبارزه برای نجات دخترک با خطرات گوناگون روبهرو میشوند و به وضوح درمییابد که حتی جثهی عظیم و قدرت فراوان یک غول هم در مقایسه با نیروی فکر و همیاری انسانها بسیار ناچیز است تا آنجا که غول نادان را چون کرمی کوچک و بیارزش میبینند. دخترک نیز پس از پشتسر گذاشتن ماجراهایی بسیار هیجانانگیز به این نتیجه میرسد که باید راه زندگی خویش را پیدا کرده و خود بفهمد واقعا کدامیک برایش مهمتر است: یک زن جوان بودن یا یک افسونگر؟ و این انتخابی بس دشوار است....