دوباره تو را خواهم دید
دوباره تو را خواهم دید نام یکی از دو داستان رمان حاضر است. دراین داستان مهتاب دختر یکی یکدانه آقای شاملو در خانوادهای متوسط زندگی میکند. امیر پسر عمومی مهتاب علاقه زیادی به او دارد. مهتاب که از این علاقه خبری ندارد به کاوه علاقمند شده و با او ازدواج میکند. آنها زندگی خوشی را در کنار هم سپری میکنند و صاحب دو بچه دوقلو به نامهای پریا و پیمان میشوند. از آن زمان به بعد بدلیهای کاوه نسبت به مهتاب شروع میشود و زندگی را برای مهتاب تلخ میکند. مهتاب سختیها را تحمل کرده و خود را سرگرم بچههایش میکند. تا اینکه بچهها بزرگ شده و وارد دانشکده پزشکی میشوند. مهتاب دچار سردرد و سرگیجه و تهوع میشود و دکتر خبر از وجود یک تومور در نخاعش میدهد. او یکبار عمل میکند ولی تومور رشد میکند و مهتاب در سن 45 سالگی در آغوش همسرش جان میسپارد. کاوه هم درست در سالگرد مهتاب به دیدار او میشتابد.