گرگر بدجنس و جوجه تیغی
داستانهای آموزنده / داستانهای حیوانات
در یک جنگل سرسبز و زیبا همه حیوانات با هم به خوشی زندگی میکردند، همه با هم دوست بودند و اگر هر کدام به کمک احتیاج داشت بقیه کمک میکردند. یک روز صبح زود آقا کلاغه با قارقار کردن همه حیوانات جنگل را خبردار کرد که گرگ به جنگل آمده و جان همه در خطر است. همه حیوانات به لانههایشان بازگشتند تا در آنجا پناه بگیرند، ناگهان خرگوش از داخل لانه، جوجهتیغی را میبیند که سرگردان است و پناه نمیگیرد، خرگوش به سراغ او میرود تا اگر بتواند به او کمک کند و... .