خاک، درخت و مادربزرگ
داستانهای کوتاه فارسی - قرن 14
کتاب حاضر دربردارنده داستانی است برخاسته از ذهنیات دختری پاکدل، مادری مهربان و زنی مقاوم که راوی قصه است و گاه در آن شرکت میکند و گاه نظارهگر حوادث است. قصه با گفتوگوی راوی با خاک آغاز میشود که در شبی وهمآلود سر میگیرد. خاک که در تخیل نویسنده جان گرفته است، سنگ صبور او میشود و در جریان این گفت و شنید، خاطرات پندآموز نویسنده از زبان راوی و خاک و دیگر شخصیتهای داستان بازگو میشود. خاک همچون مادر طبیعت است و درخت، همچون جان طبیعت، که هردو حضورشان در قصه پررنگ است، اما این مادربزرگ است که به هستی قصه جلا میبخشد و امواج مهر و محبت از وجود او سرچشمه میگیرد.