سریرا
«سریرا» که در بدو تولد مادر خویش را از دست داده، از تربیت مناسبی برخوردار نیست و بر اثر ندانمکاری و اغفال از سوی پسری با نام «تیمور»، باردار میشود. خواهرش، رعنا، در این لحظههای سخت که بر سریرا میگذرد، سعی در راضی کردن تیمور به ازدواج دارد که با سفر پسر به خارج از کشور، تلاشهایش بینتیجه میماند. رعنا و سریرا پس از به دنیا آمدن «هدیه» زندگی خویش را با سرقت میگذرانند تا روزی که پس از دوازده سال درمییابند تیمور به ایران بازگشته است؛ در حالی که دارای دو فرزند و علاوه بر این موقعیت اجتماعی بسیار عالیای نیز است. سریرا تصمیم به مذاکره با وی برای وارد شدن نامش در شناسنامۀ هدیه میگیرد اما تیمور حاضر به قبول این موضوع نیست و روزی رعنا را که برای صحبت با او به منزلش رفته، با کمک دوستانش به قتل رسانده، علاوه بر آن باعث مرگ هدیه میشود. سریرا که احساس میکند پس از خواهر و فرزندش هیچ بهانهای برای زندگی ندارد، پس از تهیه یک اسلحه، به محل کار تیمور رفته و بعد از کشتن وی، به مغز خود شلیک میکند.