رویای سوخته
داستانهای فارسی - قرن 14
فروغ و نوشین دو دوست هستند و علاقة فراوانی به هم دارند. سعید، فرزند آقای بزرگی، یکی از مرفهین شهر، دو سال است که عاشق فروغ است و بارها از او خواستگاری کرده است. فروغ که علاقة خاصی به او ندارد، در جواب خواستگاری سعید، از او میخواهد برای اثبات عشق خود با نوشین ازدواج کند. سعید نیز میپذیرد. بعد از مدتی فروغ به سعید علاقهمند و وارد زندگی مشترک نوشین و سعید میشود. این موضوع اتفاقات غیرمنتظرة وحشتناکی را برای هرکدام از آنها رقم میزند.