امپرسیون، جیغ بنفش - در حال کندن پوست پیاز - مضحکهی طبخ و طرب
نمایشنامه فارسی - قرن 14 - مجموعهها
دکتر شهاب اواخر جنگ ایران و عراق، به همراه ابراهیم و برادر او، «مرتضی» فرماندة جنگ، در یک اردوگاه عراقی اسیر بودند. عراقیها مرتضی، فرماندة لشگر را مدام شکنجه میدادند تا اطلاعات لشگر ایران را در اختیار آنها بگذارد. مرتضی بر اثر شکنجه آسیبپذیر شده بود، به همین دلیل از دکتر شهاب که مجوز دیدن بیماران را داشت، خواسته بود که با تزریق آمپول هوا او را شهید کند تا اطلاعات محفوظ بماند و دستنوشتهای به شهاب داده بود که در آن دلیلی مبنی بر مقصر نبودن شهاب آورده بود. شهاب خواستة او را نجام داد. ابراهیم برادر مرتضی که به همراه دیگر اسرا موافق این عمل بود، بعد از حدود 16 سال به دیدن شهاب میآید و او را مقصر میداند و دنبال وصیتنامهای از مرتضی است. گفتوگوی آنها در نمایشنامة «در حال کندن پوست پیاز» به تصویر کشیده شده است. در این کتاب دو نمایشنامة دیگر به نامهای «امپرسیون؛ و جیغ بنفش»، و «مضحکة طبخ و طرب» به چاپ رسیده است.