ملانصرالدین و کیسه گندم (و پنج حکایت دیگر)

ملانصرالدین و کیسه گندم (و پنج حکایت دیگر)

لطیفه‌های فارسی - قرن 8

یک روز ملانصرالدین به بازار رفت و یک کیسۀ بزرگ گندم خرید. زمانی که خر کیسه را دید، اخم کرد و ملا دلش به حال او سوخت و کمی فکر کرد. ملا توی ذهنش چند راه را امتحان کرد که چه کند تا به خرش فشار نیاورد. دست آخر کیسه را روی دوش خود گرفت و سوار خر شد. کیسه خیلی سنگین بود؛ آن‌قدر که ملا زیر کیسه خم شده بود. در بین راه دوستی از ملا پرسید: "ملاجان چرا کیسه را روی پشت خودت گذاشتی. چرا آن را پشت خر نمی‌گذاری؟" ملا گفت: این خر بیچاره چه گناهی کرده که باید هم مرا پشت خود سوار کند، هم این کیسه سنگین را. من آدم ظالمی نیستم. همین که خود سوار الاغ شدم بس است. من خودم کیسه را نگه می‌دارم تا بیش‌تر از این به خرم فشار نیاید!" این حکایت تحت عنوان "ملانصرالدین و کیسۀ گندم" به همراه پنج حکایت دیگر تحت این عناوین در کتاب حاضر به چاپ رسیده است: آینده‌نگری ملا؛ ملانصرالدین در سلمانی؛ انشا‌ءالله که من؛ کوزۀ عسل؛ و باید خرم را بفروشم.

قیمت چاپ: 600 تومان
تصویرگر:

بهنام بابازاده

ناشر:

خانه هنر

زبان:

فارسی

رده‌بندی دیویی:

8fa7

سال چاپ:

1389

نوبت چاپ:

3

تعداد صفحات:

12

قطع کتاب:

خشتی

نوع جلد:

شومیز

شابک:

9789642879212

محل نشر:

تهران - تهران

نوع کتاب:

تالیف