بهار در بادیه: منظومه کودکی پیامبر
محمد(ص)، پیامبر اسلام، 53 قبل از هجرت - 11 ق. - شعر
زمانی که مکه پر از ظلم و ستم بود، جوانی در آن شهر سیاه زندگی میکرد که پر از نور و صفا بود. این جوان، "عبدالله" نام داشت و همسرش زنی پاک و نجیب به نام "آمنه" بود. عبدالله برای تجارت به سفر رفت، در حالی که آمنه آبستن هدیهای از جانب خدا بود. عبدالله در راه بازگشت از سفر بر اثر بیماری جان سپرد و آمنه غمگین و تنها، هدیهی آسمانیاش، محمد (ص)، را به دنیا آورد. و او را به دایهای به نام "حلیمه" سپرد تا در هوای پاک بادیه رشد کند. محمد (ص) برای حلیمه و قومش مایهی برکت و رحمت بود. پس از چهار سال محمد (ص) برای دیدار مادرش به شهر بازگشت و همراه مادر بر سر مزار پدر رفت. مدتی از این دیدار نگذشته بود که مادر نیز به پدر پیوست و محمد (ص) تنها شد، درحالی که راهی پرخطر در پیش داشت. اما ترس در دل نداشت زیرا خدای مهربان با او بود. در کتاب حاضر شرح زندگانی پیامبر (ص) از زمان ولادت تا زمان رحلت مادر بزرگوار ایشان به زبان شعر روایت میشود.