خانواده دنی
در روزگاران قدیم در شهر کوچکی دختری به نام «دایانا» با سگ خود «دنی» زندگی میکرد. دایانا و دنی دوستان خوبی برای هم بودند. در یکی از روزها دنی کوچولو تصمیم گرفت بدون این که به دایانا حرفی بزند، برای یافتن خانوادهاش به شهر محل تولد خود برود. دایانا وقتی موضوع را فهمید با او همراه شد، چون احساس میکرد شاید او دیگر بازنگردد. دنی توانست اعضای خانوادهاش را پیدا کند. او همیشه آرزو داشت تا خانوادهاش با او زندگی کنند. ولی دریافت که صاحبانشان به آنها نیازمندند. دنی نیز تصمیم گرفت که با دایانا به خانه بازگردد. این داستان به دو زبان فارسی و انگلیسی همراه با رنگآمیزی در کتاب حاضر به چاپ رسیده است.