خرسی و خواهر دوستداشتنی
داستانهای کودکان (انگلیسی)
خانم اردک او را در آغوش گرفت و راه برد، ولی نوزاد ساکت نشد و همچنان گریه میکرد... سعی کرد به او غذا بدهد، اما به نظر نمیرسید گرسنه باشد...
خرسی و خواهر دوستداشتنی
داستانهای کودکان (انگلیسی)
خانم اردک او را در آغوش گرفت و راه برد، ولی نوزاد ساکت نشد و همچنان گریه میکرد... سعی کرد به او غذا بدهد، اما به نظر نمیرسید گرسنه باشد...