او آنجا... بدون من
داستانهای فارسی - قرن 14
کتاب حاضر، دربردارنده رمانی فارسی، با موضوع اجتماعی و عاشقانه است. در خلاصة رمان آمده: «پروانه» در کودکی در کوچهای گم شده و توسط فردی به نام «بهرام صولت» به خانة مادربزرگ آورده میشود. با سن کم، در همان زمان پروانه عاشق صولت میشود. در طی ماجراهایی صولت با عمّه پروانه ازدواج میکند. پروانه نیز در جوانی با فردی به نام «سعید» ازدواجکرده و سرانجام با تهمت سعید و آبروریزی از وی جدا میشود. پروانه که پدر و مادر خود را در کودکی در حادثة وحشتناک ازدستداده، دوباره نزد مادربزرگ برمیگردد. وقتی مادربزرگ در بین مرگ و زندگی قرار میگیرد، پروانه دوباره با صولت برخورد میکند، امّا این بار با جسم بیجان او و بیقراریهای دو فرزندش «علی» و «آیسودا» تنها در کلبهای متروک مواجه شده و به عشق دیرینة خود اعتراف میکند. با رخ دادن حوادثی غیرقابلپیشبینی ماجراهایی رخ میدهد که سرنوشت تلخ پروانه را به شیرینی مبدل میکند.