نمایشنامه شهر ارغوان
نمایشنامه فارسی - قرن 14
محبوبالفقرا و صدرالدین به همراه دوست خود، و مرد مستی، در قهوهخانة انتظار، منتظر قطاری بودند. قرار بود صاحب قطار به انتخاب خود برگزیدگان را به شهر ارغوان ببرد. ارغوان شهر بزرگی بود که همة انسانها در آن احساس خوشبختی میکردند و عدالت در آن شهر برقرار بود. محبوبالفقرا و صدرالدین به امید سوار شدن به قطار لیستی از کارهای خوب خود را ارائه کردند. مسافران مشغول گفتوگو بودند که چوپانی آشفتهحال وارد مسافرخانه شد و از آنها برای نجات گوسفندانش که مورد حملة گرگها قرار گرفته بودند، کمک طلبید. صدرالدین و محبوبالفقرا و دیگران به بهانة انتظار برای رسیدن قطار، تقاضای او را رد کردند، اما دوست صدرالدین به کمک چوپان شتافت و بالاخره تنها او بود که سوار قطار شهر ارغوان شد، و با بقیه افراد به دلیل اتفاقاتی که در این نمایشنامه به تصویر کشیده شده است پشیمان، مسافرخانه را ترک میکنند.