قلب طلایی
داستانهای فارسی - قرن 14
در این داستان نگارنده به ماجرای دختری به نام آذر میپردازد که به همراه خانوادهاش انزلی زندگی میکند .پدرش نظامی است و به بوشهر منتقل میشود .آذر که دانشآموز سال سوم دبیرستان است، با آغاز تعطیلات تابستان، تصمیم میگیرد برای مراقبت از مادر بزرگش به آبادان برود .در مسیر پرواز به این شهر با مردی به نام مهرداد کاشانی، خلبان هواپیماهای جنگنده آشنا میشود .در پی این آشنایی ماجراهایی رخ میدهد که داستان بر اساس آن به رشته تحریر درآمده است.