زنی که سالهای عمرش را خام خام خورد
مجموعة حاضر، دربرگیرندة داستانی فارسی از «کیاندخت نور افروز»، با عنوان «زنی که سالهای عمرش را خامخام خورد» است. در خلاصة این داستان بلند میخوانید: «دنیا» دختری است که پدر و مادر خود را از دست داده است و در کرمان در خانوادة ثروتمند «فیضاللهی»، به عنوان فرزند خوانده زندگی میکند. روزی آقای فیضاللهی تصمیم میگیرد دخترش «شیرین» و دنیا را برای تحصیل به لندن بفرستد. آنها عازم لندن میشوند، اما در آنجا موقعیت دنیا نسبت به آنچه در کرمان بود تغییر میکند. پس از مدتی پدر شیرین به کرمان باز میگردد. دنیا و شیرین تنها در خانهای که پدر شیرین اجاره کرده به زندگی ادامه میدهند. اما در این مسیر اتفاقاتی رخ میدهد که زندگی هر دوی آنها را تغییر میدهد.