پلنگ روباه
داستانهای حیوانات / داستانهای کوتاه / داستانهای تخیلی
هدف نویسنده از این کتاب، این است که گاهی افراد حیلهگر و فریبکار، نقشه آنها نمیگیرد و راه به جایی نمیبرند. پس بهتر است انسان در زندگی خود، روش درست، اخلاق نیکو و رفتار مناسب در مقابل دیگران داشته باشد. همانند روباه داستان ما که برای گرفتن جوجه خاله مرغه، یک پالتوی پلنگی پیدا کرد و هنگام ورود، باد پالتویش را برد و نقشهاش خراب شد و فرار کرد؛ و یک بار هم گوشیاش آنتن نمیداد، به آقا کلاغه گفت: گوشی من آنتن نمیدهد. کلاغه گفت: این بالا آنتن میدهد. گوشی را به او داد؛ اما کلاغ گوشی را گذاشت داخل جیبش و گفت: تو قبلاً پنیر مرا گرفتی. این جای آن. به قول معروف: از هر دست بدهی از همان دست میگیری.