عشق پهلوان: مجموعه داستان
داستان مربوط به پهلوانی جوانمرد به نام((یوسف)) است که صبح هنگام ابتدا به مسجد، سپس به زورخانه پای میگذارد و در پی آن یک سر به قهوهخانه((مش قاسم)) میرود و بدین ترتیب روزگار خود را سپری میکند .یک روز در قهوهخانه، نوای دختری را میشنود که مورد آزار و اذیت جوانی قرار گرفته بود .پهلوان در این هنگام، سراسیمه به بیرون میرود و این فتنه را میخواباند .دختر نیز بعد از آن روبند خود را به کناری مینهد و از پهلوان تشکر میکند .اما رخسار زیبا و چشمان نافذ دختر، آتشی در دل پهلوان به پا میکند و ....