عالم صغیر و عالم کبیر در تصوف اسلامی "با تکیه بر آراء مولانا"
در سلسله مراتب وجود، انسان به عنوان آخرین مرتبهی هستی پا به عرصهی وجود گذاشته است. ولی علت اصلی و غایی آفرینش محسوب میگردد و خلاصه و زبدهی تمام مخلوقات به شمار میرود. چرا که، هرآنچه در جهان آفرینش وجود دارد، نسخه و نمونهی کوچک آن در انسان موجود میباشد. به همین دلیل است که انسان در دیدگاه فلاسفه، حکما، متصوفه و عرفا به عنوان "عالم صغیر" و جهان آفرینش در قیاس با آدمی "عالم کبیر" نامیده میشود. میان فلاسفه در یونان قدیم، اولین شخصی که به این نظریه پرداخت که انسان به منزلهی نمونهی کوچکی از جهان و جهان نسخهی بزرگشدهای از انسان است، دموکریتوس آبدری در قرن 4 ق. م. بود. اما مولوی و بسیاری از عرفا از جمله سنایی، عطار، ابن عربی، نسفی و... معتقدند که انسان در میان موجودات جهان آفرینش، مخلوقی یگانه و فرد است و عظمت او تا بدانجا است که تمام هستی، در مقابل انسان ناچیز و مسخرند و انسان اگرچه به ظاهر و صورت، جهانی کوچک به شمار میرود، ولی در باطن عالمی بزرگ است. کتاب حاضر پژوهشی است دربارهی موضوع عالم صغیر و عالم کبیر در تصوف اسلامی با تکیه بر آراء مولانا. همچنین علاوه بر این که دیدگاه مولانا دربارهی انسان به عنوان "عالم اصغر" و جهان آفرینش به عنوان "عالم اکبر" بیان شده است، میزان تاثیرپذیری مولوی از سنایی و عطار در خصوص عالم صغیر و کبیر نیز مورد بررسی قرار گرفته است.