سپید دندان
داستانهای آمریکایی - قرن 20م.
کتاب حاضر، داستانی است که در آن باک وقتی توله است، توسط یک بومی سرخپوست گرفتار میشود و درازای غذا و سرپناهی به خدمت او درمیآید. هنوز سپیددندان کاملاً اهلی نشده است، زیرا خوی گرگی وی دائماً توسط همنوعان رقیبش به مبارزه خوانده میشود. یکبار به هنگام قحطی از دست صاحبش میگریزد. اما دوباره برمیگردد و آخرسر، در ازای یک بطری نوشیدنی، به بیوتی اسمیت، که مرد بیپروایی است، فروخته میشود. او مردی است که سگها را به جان هم میاندازد و از این راه کسب درآمد میکند. در حین درگیری شدید با یک «بولداگ» قویهیکل، مهندسی به نام ویدون اسکات، در لحظههای آخر، به داد سپید دندان میرسد، و حیوان از آن به بعد در خدمت اوست و برای وی در حکم یک «شریک» بسیار دوستداشتنی است.