سبد سفارش شما خالی است!

کتاب حاضر روایتی داستانی از سرگذشت و خاطرات سردار «حاج احمد مسعودی» از دوران دفاع مقدس است که با زبانی ساده و بیانی صمیمی نگاشته شده است. در بخشی از داستان می‌خوانیم: «بابا گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود، به‌نوبت پول و کوپنشان را می‌گرفت و قند و شکرشان را می‌داد. عرق از سرو رویش می‌چکید و خستگی از وجناتش پیدا بود. طفلکی، مرتب اشتباه می‌کرد. یا پول اضافی از مشتری می‌گرفت و یا قند و شکر کم‌وزیاد می‌داد. با دیدن حال‌وروزش، بدجنسی‌ام گل کرد».