شبح و ماهیگیر
داستانهای ماجراجویانه
"منس" و "آحموز" در معبد محلهشان زیر نظر معلمی با نام "ارباب مشوش" که مردی بسیار بداخلاق و خودخواه است به تحصیل مشغولند. آندو خبر دارند که ارباب مشوش پیش از این کاتب حاکم منطقه بوده و حساب و کتاب تمام غلهها و حیوانات، طلا و جواهرات و تعداد بردهها و مقدار نوشیدنی او را نگه میداشته است. تا روزی که حاکم متوجه میشود او از مهارت نوشتنش سوء استفاده کرده و ارقام را به غلط ثبت میکند. به همین دلیل مشوش برای پنج سال به شهر "کارناک" تبعید میشود، اما هرگز طلا و جواهراتی که دزدیده پیدا نمیشود. منس و آحموز در بازیگوشیهای خود متوجه میشوند پیرزنی که دارای خانهی بزرگی است از این شکایت دارد که مدتی است روحی شبها به سراغش میآید و او را تهدید میکند که باید آنجا را ترک کند. دو پسر کنجکاو سعی میکنند به این ماجرا پی ببرند. به همین دلیل یک شب روح را که بسیار هم شکمو بوده با نوشیدنی بیهوش کرده و وقتی که نقابش را برمیدارند با ارباب مشوش معلم خود روبرو میشوند. نگهبانهای حاکم وارد ماجرا شده و معلوم میشود ارباب مشوش گنجش را در آن خانه پنهان کرده است. گنج به صاحبش یعنی حاکم برگردانده میشود و بچهها به پاداش شجاعتشان صاحب نیمی از گنج مسروقه میشوند.